مهر فقط یه روز وقت داره تا نفس بکشه و تمام! و آبانِ با شکوه من آغاز میشه از فردا ، و یاد حرف شاعر افتادم که میگه لحظه دیدار نزدیک ست ، باز من دیوانه ام ، مستم، باز می لرزد دلم ، دستم. امسال آبان رو باید ثانیه به ثانیه نفس بکشم ، با صف طویلی از معجزه که انتظارمو میکشه.
ماه قشنگ من فردا شروع میشه، دروغ نگم تپش قلبم تندتر میشه وقتی بهش فکر می کنم ، در بند عدد سن و سال نیستم با اینکه هنوز در کودکی سیر می کنم اما از پیری نمی ترسم ، من از زندگی بی لذت، از فراموش کردن زندگی می ترسم ، من از غفلت لذت ها می ترسم. از نداشتن ها به خاطر کوتاهی های خودم می ترسم. سن من این ماه میرسه به سی ، سی هم مثل سایر اعداده اگه این همه براش هیجان دارم بخاطر عددش نیست بخاطر اینه که من به خودم قول دادم خودمو خوشبخت کنم ، قول دادم در آغوش بگیرمش و کیفورش کنم از لذت های کوچک ولی عمیق زندگی حالا هم وقتِ حیات ، وقت لبخند زدنه ، وقت خودمو خوشبخت کردنه ، بس زنده باد زندگی ، زنده با آبان دل انگیزم که تا رسیدنش هیچنمونده :) هیچ.
، ,ترسم ,زندگی ,کنم ,وقت ,دادم ,می ترسم ,می کنم ,، وقت ,خودمو خوشبخت ,قول دادم
درباره این سایت